نوشته شده در تاريخ 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط |

 آنگاه که غرور کسی را له می کنی 

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی ،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی ،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی ،

آنگاه که خدا را می بینی و بنده ی خدا را نادیده می گیری ...

می خواهم بدانم ،

دستانت را به سوی کدام آسمان دراز می کنی

تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟


 

حوصله ات که سر می رود ؛ با دلـــــــــــــم بازی نکن

 

من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کرده ام … !!!

 

 

 


 

تصــمیم گرفــتم آنـــقدر کمــیاب شوم تا شــاید

 

 

 

دلـــی بــرایم تــنگ شــود

 

 


ولی افــــسوس… فـــراموش شــــــدم

 

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط ونداد |

برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم

دست نوازش بر سرش میکشم میگویم: «غصه نخور، میگذرد …»

برای دلم، گاهی پدر میشوم

خشمگین میگویم: «بس کن دیگر بزرگ شدی ….»

گاهی هم دوستی میشوم مهربان

دستش را میگیرم میبرمش به باغ رویا …

دلم ، از دست من خسته است

 

 

 سهم دلتنگی من قطره اشکی ست که در پشت قدم های تو آرام چکید...

نوشته شده در تاريخ جمعه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط ونداد |

چشـــــــــــــم هایـــــــــم

فاصله های خالی

مشـــــــــــــت هایـــــــــــــــــــم

پر از تنهائی ست

پرونده مختومه ای ست دلم

که در ردیـــــــــــــف عشـــــــــــــــــــق

بایگانی ست.

 

زیاد خوب نباش


زیاد دم دست هم نباش


زیاد که باشی ، زیــــــــــادی می شوی

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط ونداد |

 


 

غم دنيا نخواهد يافت پايان

خوشا در بر رخ شادي‌گشايان


خوشا دل‌هاي خوش، جان‌هاي خرسند

خوشا نيروي هستي‌زاي لبخند


خوشا لبخند شادي‌آفرينان

كه شادي رويد از لبخند اينان

 


 

 



ادامه مطلب...


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.