نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:, توسط |

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.

آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند

در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید

نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟

پاسخ داد: عالی بود پدر!

پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟

پسر پاسخ داد: بله پدر!

و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟

پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت:

فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا.

ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.

ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند.

حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست!

با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود.

بعد پسر بچه اضافه کرد :

متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم .


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:, توسط |

جوان تحصیل کرده ای پیش یکی از ثروتمندان رفت تا دختر او را خواستگاری کند.

همین که مرد چشمش به قیافه جوان افتاد از این که چنین داماد موقری داشته باشد بسیار خوشحال شد.

لذا برای تطمیع وی گفت: من سه دختر دارم که هیچ یک ازدواج نکرده اند و می خواهم همه را به راحتی شوهر دهم از این رو تصمیم گرفته ام به هر یک از آن ها موقع عروسی به تناسب سنشان پولی دهم تا دست خالی به خانه شوهر نروند.

به عنوان مثال آن که هجده سال دارد هجده هزارتومان و آن که بیست وپنج سال دارد بیست وپنج و دیگری که سی ودوسال دارد به همان مقدار وجه نقد دهم.

حال شما به خواستگاری کدام یک آمده اید؟

کمی فکرکرد و پرسید: شما دختر صدساله ندارید؟!


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, توسط |

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, توسط |

مرا می بینی و هردم زیادت میکنی دردم

تو را می بینم و میلم زیادت می شود هردم

به سامانم نمی پرسی نمیدانم چه سر داری

به درمانم نمی کوشی نمیدانی مگر دردم؟

نه راهست این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی

گذاری آر و راهم پرس تا خاک رهت گردم

ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم

که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم

فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تاکی

دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم

شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می جستم

رخت می دیدم و جام هلالی باز می خوردم

کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت

نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, توسط |

رویا

 

با امیدی گرم و شادی بخش

 

با نگاهی مست و رویایی

 

دخترک افسانه می خواند

 

نیمه شب در کنج تنهایی

 

بیگمان روزی ز راهی دور

 

می رسد شهزاده ای مغرور

 

می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر

 

ضربه ی سم سمور بادپیمایش

 

می درخشد شعله ی خورشید

 

بر فراز تاج زیبایش

 

تارو پود جامه اش از زر

 

سینه اش پنهان به زیر رشته هایی از در و گوهر

 

می کشاند هر زمان همراه خود سویی

 

باد پرهای کلاهش را

 

یا بر ان پیشانی روشن 

 

حلقه ی موی سیاهش را

 

مردمان از یکدیگر اهسته می پرسند:

 

"کیست پس این دختر خوشبخت؟"

 

ناگهان در خانه می پیچد صدای در

 

سوی در گویی ز شادی میگشایم پر

 

اوست.... اری...... اوست

 

"اه .... ای شهزاده... ای محبوب رویایی"

 

 

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, توسط |

در انتظار چیستی؟ اینجا هنوز تاریکی ست، تو به ازدحام کدامین کوچه ی خوشبختی خواهی نگریست وقتی دریچه مسدود است...!!!

 

 

 

من تمنا کردم که تو با من باشی تو به من گفتی - هرگز، هرگز! پاسخی سخت و درشت و مرا غصه این هرگز، کشت...!!!

 

 

 

تقدیر، تقویم انسانهای عادیست و تغییر، تدبیر انسانهای عالی...!!!

 

 

 

سری شوریده دارم با دلی خش دلم خوش، ظاهرم خوش، جان مشوش سرم شوریده شد بهر نگاهش دلم لرزید و ظاهر شد منقش

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, توسط |

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار

اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من

نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند

در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر

این سفر راه قیامت میروی تنها چرا


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, توسط |

در هر نفسي بجان رسد كارم

بي زلّت و بي گناه محبوسم

بي علت و بي سبب گرفتارم

در دام جفا شكسته مرغي ام

بردانه نيوفتاده منقارم

خورده قسم اختران به پاداشم

بسته كمر آسمان به پيكارم

محبوسم و طالع است منحوسم

غمخوارم و اخترست خونخوارم

برده نظر ستاره تاراجم كرده ستم

زمانه آزارم ياران گزيده داشتم

روزي امروز چه شد كه نيست كس يارم

هر نيمه شب آسمان ستوه آيد

از گريه ي سخت و ناله ي زارم



نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, توسط |

 چرا دهان بوی بد میدهد؟

بوی بد دهان نتیجه ی بهداشت ناکافی محیط دهان یا علامتی دیگر مشکلات در سلامتی فرد است. بوی بد دهان با غذایی که فرد میخورد و سایر عادات ناسالم زندگی او تشدید میشود. به طور کلی وقتی غذایی در محیط دهان جویده و خورده میشود هضم وسپس جذب و وارد سیستم گردش خون خواهد شد . در نهایت به ریه ها می رسد که بوی ان در تنفس فرد احساس میشود.

 همچنین در شرایطی که به دلایلی دهان بسیار خشک است (به دلیل استفاده از داروها/پرتو درمانی و ...) و میزان بزاق کاهش یافته است نیز بوی بد دهان بوجود میاید. وجود بزاق برای مرطوب نگهداشتن محیط دهان / خنثی کرده اسیدهای حاصل از پلاک دندانی و پاک کردن سلولهای مرده ای که روی زبان. لثه هاوگونه ها جمع میشود/ ضروری است.

بسیاری از بیماریهای سیستمیک مانند: پنومونی/ برونشیت/ عفونتهای مزمن سینوس / ترشحات پشت حلقی / دیابت / رفلاکس اسیدی مزمن یا مشکلات کبدی و کلیوی نیز سبب ایجاد بوی بد دهان میشود.

برای بهبود بخشیدن به وضعیت بوی بد دهان / 5 راهکار طلایی وجود دارد:

1_ دهان را تمیز نگه دارید: یعنی استفاده مرتب و منظم از مسواک و نخ دندان و شستوشوی سطح زبان بعداز وعده های اصلی غذایی حداقل 2بار در روز.

2_ دهان را مرطوب نگه داری: بهترین راه برای تعادل بزاق نوشیدن مقادیر زیاد اب و مایعات در طول روز است که از خشک شدن دهان جلوگیری میکند.

3_ مراقب انچه میخورید باشید: از غذاهای حاوی سیر و پیاز تا حد امکان جلوگیری کنید.

4_ در وعده غذایی روزانه خود کمتر کربوهیدرات را قرار دید: این مواد با تولید لاکتوز در بوی تنفس اثر می گذارد. پس بهتر است از سبزی ها/ میوه ها و غلات سبوس دار بیشتر استفاده شود.

5_ مراجعه به دندان پزشک را فراموش نکنید: سالی 2 بار دندانهایتان را چک کنید و هر 2 یا 3 ماه حتما مسواکتان را تعویض کنید.

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:, توسط |

خط ما چون گردي پرگار نيست

كار ما مانند هر عيّار نيست

شيوه عاشق كشي را پيشه كن

عاشقي در دولت و دربار نيست

ما در اين دنيا مگر خوش زيستيم؟!

دلخوشي؟!ديگر مگو در كار نيست

ديده ام خوابي و تعبيرش توئي

با كه گويم؟هيچ كس بيدار نيست

دارم اندر دل دواي بيدلان

چون مني عاشق كسي بيمار نيست

سوختم چو پروانه به دور آتشت

دم مزن پروانه اي بيكار نيست

راز عشق تو گلويم بسته است

با كه گويم محرم اسرار نيست

ما كه مشتاقيم بر ديدار تو

پس چه گويي لحظه ديدار نيست؟

در سراي ماهرويان گشته ام

بي وفا!ظالم تر از اين يار نيست

غربت شهر تو دلگيرم كند

آشنايي جز طناب دار نيست

گر مرا از شهر خود بيرون كني

«ساقي»پا بسته دس بردار نيست



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.