اومدي بشکني بشکن از من ساده چي مونده
قبل تو هر کي بوده تموم تار و پود سوزونده
دل ما اونقده پاره س
موندنش مرگ دوباره س
آسمون سينه ما
خيلي وقته بي ستاره س
هميني که باقي مونده ، واسه دلخوشي تو بشکن
تيکه تيکه هامو بردن ، آخرينشم تـــو بشکن
نميخوام بگذره عمري خسته شي
واسه فريبم يقتو نميگيره هيچکس
آخه من اينجا غريبم بزنو برو عزيـزم
مثل هر کس که زد و بـرد
طفلي اين دل که هميــشه
به گناه ديگرون مــــــــرد
اين روزا اي گلکم
خيلي بهونه گير شدي
نکنه مي خواي بگي
از من ديگه تو سير شدي
تو خودت خوب مي دوني که من چقدر دوستت دارم
اگه تنهام بزاري به خدا کم ميارم
تو مثل نور اميدي توي زندگي من
که اگه بري ميميره
بعد تو اين روح و تن
مگه تو قول ندادي هميشه با من بموني
پس چرا من رو زمين و تو روي آسموني
گلکم دارو ندار من توئي
تو خودت اينو که بهتر مي دوني
اما از وقتي که اينو فهميدي
پر کشيده از نگات مهربوني
جدايي را نمي خواستم خدا كرد
نمي دانم كدام کافر دعا كرد
يار با ما بي وفايي مي كند
بي سبب از ما جدايي مي كند
شمع جانم را بشكست آن بي وفا
جايي ديگه روشنايي مي كند
مي كند با خويش و خود بيگانگي
با غريبان آشنايي مي كند
نمي دانم از اول بي وفا بود
يا كه نازش كشيدم بي وفا شد
اگه بگم که قول مي دم تا هميشه باهات باشم
اگه بگم که حاضرم فداي اون چشات بشم
اگه بگم توآسمون عشق من فقط تويي
اگه بگم بهونه ي هر نفسم تنها تويي
اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت مي کنم
اگه بگم زندگيمو بذر بهارت مي کنم
اگه بگم ماه مني هر نفس راه مني
اگه بگم بال مني لحظه ي پرواز مني
ميشي برام خاطره ي قشنگ لحظه ي وصال
ميشي برام باغبون ميوه هاي تشنه وکال
ميشي برام ماه شباي بي سحر
ميشي برام ستاره ي راه سفر
ولي بدون هرجا باشي يا نباشي مال مني
بدون اگه براي من هم نباشي عشق مني
براي سعادت شبا شعرامو من داد
مي زنم براي خوشبختي تو خدا رو فرياد مي زنم
اگر با ديگرانش بود ميلي
چرا دست مرا بشکست ليلي
تو هرگز نازنين صادق نبودي
به فکر اين دل عاشق نبودي
دل پاکي که حکم کيميا داشت
به تو دادم ولي لايق نبودي
دل غمديده درماني ندارد
سر شوريده ساماني ندارد