دلتنگیاتو بردار به روی قلبم بذار
تکیه بده به شونم تو این مسیر دشوار
اگه منو نمیخوای حرف دلم رو گوش کن
فقط برای یک بار بعدش خدانگهدار
تنهایی خیلی سخته وقتی چشام براهه
وقتی که شب سیاهه وقتی بدون ماهه
تنهایی خیلی تلخه وقتی که بی تو هستم
تنها میمونه دستم با این دل شکستم
دلتنگیامو بردار پیش خودت نگه دار
هر وقت که تنها شدی منو به یادت بیار
داری میری نمیخوام وقت تو رو بگیرم
این حرف آخر من دوست دارم دوست دارم
میمیرم تنهایی خیلی درده اگه نیای
تو خوابم وقتی تو اضطرابم تو هم ندی جوابم
تنهایی خیلی سرده وقتی پیشم نباشی
آتییشم نباشی بیدار میشم نباشی
تنهایی خیلی سردمه
تو سپیدی من سیاهم خسته ای گم کرده راهم
تو به هر جا در پناهی من به دنیا بی پناهم
تو طلوع هر امیدی من غروبی نا امیدم
تو سپید و دل سیاهی من سیاه دل سپیدم
نه قراری نه دیاری که برام رو بگذارد
به چه شوقی به چه ذوقی دگر این ره بسپارم
چه امیدی به سپیدی که به رنگ شب تارم
تو سپیدی من سیاهم خسته ای گم کرده راهم
گنه تو بی گناهی . بی گنه غرق گناهم
تو طلوع هر امیدی . من غروبی نا امیدم
تو سپید و دل سیاهی . من سیاه دل سپید..
شوق بودن بوده تنها اشتباهم
تو سپیدی من سیاهم خسته ای گم کرده راهم
گنه تو بی گناهی به گنه غرق گناهم
دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است......
فصل دلتنگی همیشه زودتر از اونی شروع میشه که فکرشو میکنی شاید خودت رو در اوج ببینی ولی دل ...
مثل شیشه ای میمونه که اگه شکست دیگه شکسته مثل چینی میمونه که اگه ترک برداشت با هزار بار بند زدن هم باز یه از کار افتادست مثل گلی میمونه که اگه پر پر شد دیگه مرده پس بگو با این گل پرپر چطوری از پشت شیشه شکسته دلتگی چینیه ترک خورده وجودمو بند بزنم
عکس هایی که گذاشته شده خیلی قشنگن ... امیدوارم خوشتون بیاد ___ 30 تا عکس زیبا تقدیم به نگاه زیبای شما
حتما 28 تای دیگه رو در ادامه مطلب ببینید ... واقعا پشیمون نمیشید ... باور نداری ؟ ببینو نظرتو بگو ...
ادامه مطلب...
الا يا ايها الساقى! ز مـــى پُر ســــاز جامم را
كه از جـــانم فــــرو ريزد، هواى ننگ و نامم را
از آن مى ريز در جـــامم كــه جانم را فنا سازد
برون سازد ز هستى، هسته نيرنگ و دامم را
از آن مى ده كه جانم را ز قيد خود رها سازد
به خود گيـــرد زمـــــامم را، فرو ريزد مقامم را
از آن مى ده كــه در خلوتگـــــه رندان بيحرمت
به هم كــوبد سجودم را، به هم ريزد قيامم را
نبـــــودى در حـــريمِ قدسِ گلــــرويان ميخــانه
كه از هـــر روزنـــى آيم، گلى گيرد لجامم را
روم در جـــرگه پيران از خــــــود بىخبر، شايد
برون ســـازند از جــانم، به مى افكار خامم را
تـــو اى پيــــك سبكباران دريــــاى عدم، از من
به دريادارِ آن وادى، رســـان مدح و سلامم را
به ســـاغر ختم كردم اين عدم اندر عدم نامه
به پيرِ صومعه بــــرگو: ببين حُسن ختــامم را
امام خمینی ره
دلم یک بره آهوی نجیب است
که از مهر و نوازش بی نصیب است
به سویت آمده، تنها و خسته
دلم ای ضامن آهو، غریب است