نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

غضنفر میره جوراب فروشی و میگه : آقا من جوراب می خوام . فروشنده میگه : مردونه .

غضنفر هم دستش را دراز میکنه و دست میده و میگه : مردونه غضنفر زنشو میبره سونوگرافی بهش میگن پسر داری میگه تو رو خدا بگین اسمش چیه

 یه غضنفر میره ماشینشو بیمه بدنه کنه، آخر سر که کارش تموم میشه بیمه ای بهش میگه ایشالا هیچوقت از بیمهتون استفاده نکنین. غضنفر هم برمیگرده میگه ایشالا شما هم از این پول خیر نبینین !

به لره ميگن علي يارت ميگه ما تيممون تكميله يار خودتون...  

يارو تو مشهد بچش گم ميشه نذر مي كنه و ميگه: يا امام رضا دستم به دامنت، بچم پيدا بشه، ديگه غلط كنم بيام مشهد

زنه لره همه ی دندوناشو میکشه یه دونه رو میزاره . لره میگه چرا؟ میگه میخوام چادرمرو باهاش نگه دارم.

غضنفر میره لوازم ورزشی میگه پرچمه ایران رو دارین . یارو میگه آره براش میاره . یکم فکر میکنه میگه ببخشید رنگ های دیگشم میتونم ببینم؟..

یه روز دو تا آفریقاییه با یه ترکه یه چراغ جادو پیدا میکنن، یکه از اینا چراغه روپاک میکنه، یهو غوله چراغ میزنه بیرون و بهشون میگه هر کدومتون یه آرزو بکنیدآفریقاییه اولی فکر میکنه میگه منو سفید کن، از اونطرف ترکه میزنه زیره خنده، ازشمیپرسن چرا میخندی، میگه همینجوری آفریقاییه دومی هم میگه منو سفید کن، بازم ترکهمیزنه زیره خنده، ازش میپرسن چرا میخندی، میگه همینجوری بعد که نوبت ترکه میرسه، یهنیگاه به آفریقاییهای خوشحال می کنه، و میگه هر دوتاشونو سیاه کن همینجوری بعد که نوبت ترکه میرسه، یهنیگاه به آفریقاییهای خوشحال می کنه، و میگه هر دوتاشونو سیاه کن.

غضنفر داشت گریه می کرد. باباش پرسید چی شده؟ گفت: عاشق شدم! باباش گفت حالا عاشقکی هستی؟ گفت: هر کسی که شما صلاح بدونی.

غضنفر میره حج نه نماز می خوند ، نه طواف می کرد و نه . . . ازش می پرسند : تو چراهیچ کاری نمی کنی ؟میگه : به ما گفتند همه چیز با کاروانه.

غضنفر قاضی میشه ، یکی میره پیشش میگه من از همسایه ام شکایت دارم ، به من گفته : گه نخور ! غضنفر هم میگه : غلط کرده ، برو بخور . به کسی چه مربوطه ؟

غضنفر رفت تعلیم رانندگی رفیقش پرسید چطور بود؟ گفت: خوب بود ولی مربیه خیلی مذهبیبود. هر طرف من می پیچیدم می گفت یا امام رضا یا ابوالفضل.

غضنفر می ره دکتر می گه من شبا خواب می بینم با خرا فوتبال بازی می کنم. دکتر می گهبیا این قرصا رو بخور می گه: می شه از فردا بخورم امشب فیناله.

غضنفر میخواسته بچش رو نصیحت کنه! میگه: چند سالته؟ میگه: 16 سال ! میگه : خاک برسرت الان هم سن سالات 30 سالشونه.  .   .

.غضنفر میره تو جنگل داد میزنه میگه : ما خرس میخوریم ، شیر میخوریمیهو میبینه یهشیر پشت سرشه !داد میزنه میگه : ما بعضی وقت ها گه اضافی هم میخوریم.

از یارو می‌پرسند پتروس کی بود؟ می‌گه یه دهقان فداکار بود که وقتی گرگ یوسفش راخورد، رفت زیر تانک و انگشتشو کرد تو چشم راننده قطار.  .  .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.